یک زنِ معمولیِ مهاجر

اینجا زنی می نویسد که تصمیم گرفته است هر لحظه، به حال بهتری مهاجرت کند!

پرندگی

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۲۶ ب.ظ | کیمیا مهاجر | ۱ نظر

به نام خدای پرواز


دلم معمولی نبودن می خواهد... دلم می خواهد این روزمُردگی ها را زندگی کنم...

پرواز، همان رویای افسانه ای انسان است که این روزها، لابلای سر و صدای هواپیماها، گمش کرده ام...
دلم را زده اند این پرنده های آهنیِ بی جان... دلم پرستو شدن می خواهد...

  • کیمیا مهاجر

نظرات (۱)

آفرین متن از خودته؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یک زنِ معمولیِ مهاجر

به نام خدای پرستو ها

جانم یخ کرده است در هوای شمال، باید به جنوب مهاجرت کنم؛ از حال بد به حال خوب.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات